باران

باران که می بارد

گام بر می دارم و قدم زنان می روم

زیر باران رفتن را دوست دارم

اشکهایم را کسی نمی بیند.

تمام خاطرام را دوباره خیس می کنم.

حس می کنم دوباره زنده شده ام.

از تلخی روزگار می گویم و به دست باران می سپارم

از سختی ها از نامردی ها

از بخت بد و اقبال شوم

همه را به دست باران می سپارم

باران نیز می شوید و پاک می کند

باران زندگی دوباره را یه یادم می آورد

توان راه رفتن به من می دهد

در این جاده باریک من و باران تنهای تنهای هستیم

هر قدر می بارد من سبک و سبک تر می شوم

اما می ترسم از رنگین کمان هفت رنگ پس از باران

دوباره روزگار از نو اغاز خواهد شد

پس خداوندا مگیر بارانت را ز من حتی برای یک لحظه

نظرات 2 + ارسال نظر
yalda جمعه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:46 ق.ظ

vayyyyyyyyyyyyyy koli khatereha daram to baroooooooooooooon he on rafte khateratesho pisham ja gozashte ama ghare khateratemono bendazamesh dorrrrrrrrrrrrrr

اخی قربون ابجیم
اره کار خوبی میکنی؟؟؟؟؟؟

yalda شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:21 ب.ظ

majboram delem nemiad ama....................

افرین هم واسه تو خوبه هم واسه اون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد