به ســلامتــی

 

به ســلامتــی اون پسری

که

به دختره دست نــزد گفت:

شــاید مــاله هم نبــاشیم...

نمــیخوام دســت خورده باشــی 

رفاقت

رفاقت را ازگرگ بیاموز!
گرگ با همنوعان خود شکارمیکند.. خو می گیرد و زندگی میکند ولی.... موقع خواب یک چشم خود را باز می گذارد گویی گرگ معمای رفاقت را خوب درک کرده است

سخته

خیلی سخته که وقتی با هزار و یک زحمت سعی کردی خودت رو قانع کنی که همه چیز فقط یه سو تفاهم بوده تو خیابون با یکی دیگه ببینیش …

جوابت اینه (مخاطب خاص)

سگی نزد شیر آمد گفت
بامن کشتی بگیر
شیر سر باز زد
سگ گفت:نزد تمام سگان خواهم گفت
شیر از مقابله با من می هراسد
شیر گفت
سرزنش سگان را خوشتر دارم از اینکه شیران مرا شماتت کنند
که با سگی کشتی گرفته ام !!!

دیوانـه

خود را به تمسخر گرفته ام

از عشـق مینویسـم ... اما عاشـق نیســــــتم

از درد مینویسـم ... اما دردمنـد نیســــــــــتـم

از غم و اشـک مینویسـم ... اما سرمست و خندانـم

مـرا جـدی نگیـر

من همـه آنچه میگویـم هستم و هیـچ نیسـتم

به گمـانم من " دیوانـه ای " بیـش نیســـــــتم ...!!!

کاش

کاش به جای حجاب
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
حیا اجباری بود
شرف اجباری بود
راستی و درستی اجباری بود
کاش داشتن معرفت و وجدان اجباری بود

ثروتمــــندی،

اگر خواســـتی بدانـــی چقـــدر ثروتمــــندی،

هرگــــز پول هـــایت را نشـــــمار،

قطـــــره ای اشــــک بریـــز
...
و
دستــهایــی کـه بــــرای پـاک کـــــردن اشکـــــهایت مـــــی آیند، را بشــــمار.

ایــن اســت ثـــروت واقـــــــعی.

.............

به شرطی که فقط در مورد خودم باشه :دی